نیمه پنهان گل سرخ
گفتم به صبر رها می شود دلم صبرم تمام شد، اما دل من رها نشد یار در خانه بنشسته و دل در پی نیاز اما چه سود که جانم پر از صفا نشد گفتم به غم، خسته ام، برو از برم دگر غم رفت و اما درد من دوا نشد می می زدم از جام عشاق بی ریا بشکست باده و اما« تن ها » وفا نشد گفتم به هجر، واصل می شود دلم هجران همی شد و اما وصل چرا نشد؟ هستی به خاک و جان به کف و سر پرزباد همه داده ایم و اما تغییر قضا نشد گفتم به دعا، حل شود همه مسائلم عمریست ثناگوییم و اما رفع بلا نشد گم در خود و عشق معطل و جان منتظر هیچ دلداده ای اما به این سان جفا نشد ___________ پ.ن.اگر وزن میزان نیست، ببخشای، بضاعت کم بود!
نوشته شده در جمعه 87/2/27ساعت
10:39 صبح توسط گل سرخ| نظرات ( ) |