سفارش تبلیغ
صبا ویژن

نیمه پنهان گل سرخ

   
-- و کاش نشانی داشت تا تمام و کمال پاسخش می گفتم!!--
می گویند از بالا به همه چیز می نگری
این مرا به فکر می اندازد
مدتی است معنی خیلی چیزها را نمی فهمم
قبول دارم به همه چیز آرمانی می اندیشم
آنچنان که بزرگان گفته اند، می خواهم
ولی باد سرخ همه آرمانها را با خود می برد!
باید چند پله پایین تر آمد
وگرنه این باد آرمان که هیچ، جانت را هم می برد
 
چقدر ما آدمها غریبیم
شاید بیشتر از دو بهار است این ماتم کده را علم کرده ام
آنقدر رهگذر از کنارش عبور کرده که چرتکه کنج، حسابش را نگاه می دارد
ولی حتی برای یک بار هم که شده حسرت بر دلم ماند تا بدانم کدام رهگذر برای کدام دل می نویسد؟!
در این سالها چه راهی رفته این گل سرخ
گل سرخ دو بهار پیشین کجا و گل سرخ این بهار در راه کجا؟!
چقدر دلم برای معصومیت از دست رفته تنگ است
و برای دلی که بدنبال عشق بود...
این حرفها دیگر نخ نما شده
نه خود چیزی از آن می فهمیم
نه جماعت خواننده..
هیچ نمانده..
آنقدر سرگرم سامان دادن به این جسم هستیم
که پاک یادمان رفت زمانی مثل بودیم در دیوانگی!
اغنیا یک به یک فاصله می گیرند و غربا در لاک خود بیشتر فرو می روند
چه زمانه پر دودی...
روزها چقدر سنگین
و شبها چقدر آرام است
چندی پیش قصدم بر این بود که از عدل بنویسم
ولی آنقدر دلم از بی عدالتی گرفته بود که سنگینی ظلمش قلم را یارای نوشتن نبود
اما عدل خدا بی چون چرا برقرار است
از صفت عدل الله وحشتی بی کران دارم
و امان از روزی که بخواهد با عدلش مرا جزا دهد
چه خدای خشمگینی خواهد بود در آن محکمه...
 گمان می کنم در این اوضاع هیچ چیز چون سکوت
 راه گشا نیست
و صد البته این سکوت خود صبری مضاعف می خواهد
صبری به وسعت انتظار... 

 

 


نوشته شده در دوشنبه 87/11/28ساعت 8:47 عصر توسط گل سرخ| نظرات ( ) |