سفارش تبلیغ
صبا ویژن

نیمه پنهان گل سرخ

شب بود

رفته بودم بازار عاشقی

برعکس همه ، این بازار عاشقی شبها رونق بیشتری داره

فروشنده و خریدار زیاد داره

شروع کردم به نگاه کردن ببینم چیزی چشم گیری می بینم

همه فروشنده ها ادعا داشتن جنس عشقشون مرغوبترینه

یکی می گفت : عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست

دیگری می گفت : مجنونم

یکی می گفت : عاشقم سوخته ام وا بگذارید مرا  

یکی می گفت : آشفته ام

خلاصه که هرکه در این دایره بود حرفی برای گفتن داشت اونم چه حرفای قشنگ و وسوسه کننده ای

یه دوری تو بازار زدم

خیلی ها از همون اول که می دیدی معلوم بود اینکاره نیستن

خیلی ها هم معلوم بود دارن ادا در میارن

خیلی ها هم مشخص بود جنس عشقشون پسته

خیلی ها ...

اما اون هایی که صداشون گوش فلک رو پر کرده بود

کلی برای خودشون ارزش و اعتبار پیدا کرده بودن

خیلی ها می شناختنشون

خیلی ها رو اسشمون قسم می خوردن

به اونا هم سر زدم

ولی ....

عجب بازار مکاره ای !

عجب سیاه بازاری !

عجب مدعیانی !

عجب سوادگرانی  !

....

تو بازار عاشقی هیچ کس جنس مرغوب نداشت

آخه عشق خریدنی نیست که

دادنیه

موهبتیه که خدا به به هرکسی نمیده

ولی امان از این مدعیان عاشق پیشه انسان نما

که از متاع عشق هم نگذشتن و

اونو آوردن تو بازار عاشقی

امان

امان . . .

 

با مدعی می گویید اسرار عشق و مستی

تا بی خبر بماند در درد خود پرستی

 


نوشته شده در یکشنبه 85/10/24ساعت 2:40 صبح توسط گل سرخ| نظرات ( ) |