نیمه پنهان گل سرخ
دنیای عجیب و غریبی است با همه بزرگی و وسعتش کوچک است و تنگ آنقدر که نه جایی برای من هست نه برای تو دست بر روی هر چیزی که می گذاری می بینی قبل ازتو پیش خرید شده ! می گویند مالت را حفظ کن و همسایه ات را دزد نکن ! ولی حتی اگر مالی که از آن تو هست را هم سرسختانه در آغوش گیری و مراقب شبگردان بی چراغ باشی باز هم دزد ، دزد است چه همسایه باشد چه همدرد و چه هم آغوش ! این روزها چشم چه چیزها که نمی بیند و گوش چه ها که نمی شنود و دل چه لرزه ها که نمی گیرد برزخ کبودی است ، یکباره همهمه می شود و ناگهان سکوت خسته ام از این برزخ دلم می خواهد بیدار شوم ، برخیزم و آبی به صورت بپاشم دلم می خواهد از این تنگنای تاریک قبرگونه رها شوم دلم می خواهد گیسو پریشان کنم و با مریمی سپید بیارایم ، دلم می خواهد اشک های شوریده را پاک کنم از چشمه چشمانم ، سرمه کش و مست سازم ، دلم می خواهد خنده های ماسیده را از روی لبانم بربایم و شکرشکنی کنم دلم می خواهد زردی چهره ام را با سرخی گونه ام تغییر دهم " دلم می خواهد کسی برای دل من سه تار بزند و دلم سه تار بزند و چقدر دلم می خواهد که دلم بزند... دلم بودا شدن می خواهد دلم زلال شدن، آرام شدن، آرام بودن، دلم بودن می خواهد "