سفارش تبلیغ
صبا ویژن

نیمه پنهان گل سرخ

 چه روز خوب و بزرگ و باشکوهی
جوانه ها جوانتر می شوند و سبزه ها سبزتر
خورشید داغتر و شب پرستاره تر
ابرها باردارتر و زمین بارورتر
طبع پر شورتر و زندگی پر رونق تر
و همه چیز مانند آخر قصه هاست
ولی آن گوشه
در آن کنج
آهای با تو ام
هنوز خوابی؟
بیدار شو بهار آمد و رفت
سال کهنه رو تحویل گرفت و رفت
و تو هنوز خواب؟!
هر بهار یادبودی از بهار پیشین را به ارمغان دارد
و در عجبم
چرا همه خاطرات بهاران را در زمستان خشک امسال به جا گذاشته ام؟!!!
نسیان در نیسان!
فراموشی در بهار!
آنقدر که حتی از یاد بردم بر سر سفره دعای تحوّل بخوانم!
عجب سال نکویی است!!
اما با همه اینها....
همچون باران بهاری که بر گلها عاشقانه می تازد
همچون ژاله ای که از برگ گلی عاشقانه می ریزد
همچون سبزه ای که از دل سنگ علشقانه می روید
همچون نیلوفری که  در سکوت مرداب عاشقانه می چرخد
دوست می دارمت ای بهار هستی من...
 


نوشته شده در چهارشنبه 88/1/5ساعت 2:0 عصر توسط گل سرخ| نظرات ( ) |